اگر گریــه نمیکنـــم فکــر نکن از سنگـــــم !
مــن مـــــرد هستم …
تنهـاییــ قـدم زدنم از گریـه کردنـ دردنـاکــــ تـــر استــ
اگر گریــه نمیکنـــم فکــر نکن از سنگـــــم !
مــن مـــــرد هستم …
تنهـاییــ قـدم زدنم از گریـه کردنـ دردنـاکــــ تـــر استــ
امان از این بوی ِ پاییز و آسمان ابری !
که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچکس ِ دیگری …
فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود ، دلت آغوش ِ گرمتری میخواهد.
مقدمه:موضوع داستان در مورد دختری به نام شبنم است ک در خانواده ای فقیر زندگی میکند و به خاطر قرض های پدرش مجبور به ازدواج با یکی از طلب کار های پدرش میشود....
به قلم : فاطمه میرزایی مقدم
برای مشاهده رمان قلب های شکسته اینجا کلیک کنید
برای مشاهده رمان قلب های شکسته اینجا کلیک کنید
راهی جز سقوط ندارد برگ پاییزی ؛
وقتی می داند درخت ؛
عشقِ برگِ تازه ای در سر دارد . . . !
بیچاره پاییز ...
دستش نمک ندارد...
این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.
خودمانیم ...
تقصیر خودش است ؛
بلد نیست مثل " بهار" خودگیر باشد
تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و
با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد ...
سیاست " تابستان " را هم ندارد
که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد
ولی از پشت خنجری سوزناک بزند
بیچاره .....